99 خانگل زاده(مشکات) - شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند حارث بن حوت نزد او آمد و گفت چنین پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى‏دانم ؟ فرمود : ] حارث تو کوتاه‏بینانه نگریستى نه عمیق و زیرکانه ، و سرگردان ماندى . تو حق را نشناخته‏اى تا بدانى اهل حق چه کسانند و نه باطل را تا بدانى پیروان آن چه مردمانند . [ حارث گفت من با سعید بن مالک و عبد اللّه پسر عمر کناره مى‏گیرم فرمود : ] سعید و عبد اللّه بن عمر نه حق را یارى کردند و نه باطل را خوار ساختند . [نهج البلاغه]

بنام خدا

سلام دوستان

از وقتی خبر را توسّط یکی از دوستانم   شنیدم باورم نمی شد ،در حقیقت قبول خبر کمی برایم سخت ودشوار بود ،ولی به خبرگزاری رسا نیوز مراجعه کردم دیگه برایم یقین حاصل شد که باید داغ هجرا ن مردی از تبار فقه وفقاهت را بپذیرم وازآن زمان دیگر هر لحظه انتظار می کشیدم  تا زمان تشییع جنازه را اعلام کنند و زمانی که زمان ،اعلام شد منتظر فرا رسیدن آن بودم تا زودتر  آن لحظه برسد و به تشییع جنازه آن بزرگ مرد بروم .

صبح که از خانه بیرون زدم هر قدمی که بر میداشتم با افتخار تمام بود وافتخار بجهت شرکت در تشییع پیکر مردی که  از استوانه های حوزه وجهان تشیّع بود امّا همینکه به مسجد امام حسن عسگری (ع) میرسم ، می بینم   جمعیّتی بسیار عظیم درون مسجد و خیابانهای اطراف آن را محاصره کردند از پیرمرد و پیرزن 70-80 ساله گرفته تا بچه های خردسال شیرخواره در بغل مادران خود آمده بودند تا کسی را بدرقه کنند که زندگی خود  را در تبلیغ دین خرج کرد  هنگام تشییع جنازه فرا میرسد تابوت از درون مسجد به حرکت درآمده و به بیرون انتقال می یابد

 زن ومرد  پیرو جوان شیر خواره و میانسال، همه و همه  در هوای سرد پاییزی آمدند عدّه ای  از آذربایجان شرقی وغربی ،گروهی از تهران و اصفهان و....

ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 85/9/1 ::: ساعت 11:50 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    بنام خدا

    سلام دوستان

    بدون مقدّمه گوشه از نصایح مرحوم آیت الله العظمی شیخ جواد تبریزی را برای شما میزارم تا شاید که همه ما بتوانیم گوشه ای از این  سخنان عالمانه را جامه عمل بپوشانیم

    چه راهى را انتخاب کنیم تا بتوانیم در آخرت رستگار باشیم؟
    بسمه تعالى؛ نعمت هدایت را شکرگزارى کنید و با تمسک بذیل عنایت اهل بیت (علیهم السلام) و توسل بایشان (علیهم السلام) و ادامه راه تقوى و عمل به وظائف انشاء الله به مقصود که نجات از مهلکات و رستگارى در آخرت است نائل خواهید شد. والله المسدّد.

    خواهشمندم این جانب دانش آموز سال دوم راهنمائى را نصیحت فرمایید تا بتوانم موفق باشم انشاء الله تعالى.
    بسمه تعالى؛
    خداوند متعال را بر این نعمت سپاس گویید که بر شما منت نهاده و اسلام و ایمان و توجه به یادگیرى احکام و انگیزه تخلّق به اخلاق اسلامى را نصیب شما نموده و توفیق تحصیل بشما عنایت فرموده است. سعى کنید با توجه به پروردگار متعال و توسل به پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) در انجام واجبات و دورى از گناهان و توجه به روز حساب کوشا بوده و ایمان خود را بیمه سازید و در یادگیرى علوم و تخصص خدمتى به جامعه مسلمین و سعى در عزت اسلام و مسلمین بنمایید و از معاشرت با دوستان مشکوک و ناشناخته پرهیز نمایید که شخص بدوستانش شناخته مىشود. خداوند به شما توفیق بیشتر عنایت فرماید، والله الموفق والمعین.

    جوانى 17 ساله هستم بفرمایید در چه مجالسى شرکت کنم و چه وقت از شبانه روز را براى شرکت در مجالس عزادارى انتخاب نمایم؟
    بسمه تعالى؛
    با توجه به تناسب سن شما و وجوب تعلیم و تعلم احکام دین لازم است به مجالسى بروید که در آن استفاده احکام دینى و اصول اعتقادى و اخلاق بشود و عزادارى بصورت روضه خوانى و سینه زنى بطور معمولى انجام بگیرد و ابتداى شب و وقت صبح را براى شرکت در آن مجالس انتخاب کنید تا به عبادات و کار روزانه شما هم ضرر نزنید، والله الموفق.

    اینجانب معلم مقطع دبستان هستم، اینجانب را نصیحت فرمایید.
    بسمه تعالى؛
    فرزندان مردم در دست شما امانت هستند در حفظ امانت کوشا باشید. دلهاى نونهالان آماده پذیرش هر گونه تلقینى است سعى کنید که با زبان کودکانه حقایق فطرى دین را به آنان بیاموزید و آنان را با مهر و عطوفت نسبت بخود و تعالیم الهى مهربان کنید تا سخن حقّ هر چه بیشتر در دلهاى پاکشان جایگزین شده جزء جانشان گردد، خداوند بشما توفیق روزافزون عطا فرماید، والله الموفق.

    طلبه جوانى هستم نصیحتى بفرمایید؟
    بسمه تعالى؛
    در تحصیل علوم دینیه کوشا باشید بدون زحمت و مشقّت انسان بجائى نمىرسد، و در امور خود رضاى خدا را در نظر بگیرید و تابع هواى نفس نباشید، وفقکم الله لمرضاته.

    با توجه به اینکه اینجانب در سن 17 سالگى مىباشم نمىدانم که به حوزه بیایم یا به دانشگاه بروم، بفرمایید بنده را راهنمایى نمایید؟
    بسمه تعالى؛ لازم است از افراد با استعدادى که اطمینان دارند اگر زحمت بکشند مىتوانند به مقامات عالى علمى و عملى نائل شوند و منشأ خدمات دینى گردند عده اى از آنها به حوزه هاى علمیه بیایند و با معارف دینى و احکام شرعیه آشنا شوند تا بتوانند خدمات دینى که جامعه مؤمنین به آن احتیاج دارند انجام دهند، البته اجر اخروى اینها قابل قیاس با کسانى که اشتغال به سائر علوم دارند نیست، گرچه اشتغال به علوم دیگر که جامعه به آن احتیاج دارد هم لازم است و اگر بقصد قربت آن علوم را تعلم کنند مستحق ثواب و اجر خواهند بود، ان شاء الله تعالى، والله الموفق.

    ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 85/8/30 ::: ساعت 8:41 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    بنام خدا

    انّا لله  و انّا الیه راجعون

     بازهم حوزه  علمیه وجهان تشیّع داغدار شد ه ودر سوگ یکی از طلایه داران این این مذهب راستین به سوگ نشسته است

    حضرت آیت الله العظمی شیخ جواد تبریزی از  علماء ومراجع بزرگ جهان تشیّع پس از عمری تلاش وکوشش در جهت تبلیغ دین مبین اسلام ومذهب تشیّع دعوت حقّ را لبّیک گفته وبه دیار ابدی شتافت.

     

    وی مدتی پیش به علت بیماری در بیمارستان کسری تهران بستری شده و رئیس جمهور نیز از ایشان عیادت کرده بود.
    حضرت آیت الله جواد تبریزی در سال 1305 شمسی در شهرستان تبریز چشم به جهان گشود. وی در دوره تحصیل از محضر استادانی چون مرحوم آیت الله سید محمّد حجت، مرحوم آیت الله بروجردی، مرحوم آیت الله حاج سید عبدالهادی شیرازی، مرحوم آیت الله رضی زنوزی تبریزی و مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم خوئی کسب علم کرده بود . همچنین این مرجع تقلید در طول سالیان تدریس، هزاران طلبه فاضل را به جامعه اسلامی تحویل و در طول این مدت حوزه درس ایشان یکی از شلوغ‌ترین حوزه‌های درسی بوده است.

    ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 85/8/30 ::: ساعت 7:14 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    بنام خدا

    سلام دوستان

    نگاهى به سازندگی‌هاى اخلاقى و عرفانى رمضان

    شاید هیچ فرصتى براى یک محاسبه همه جانبه و خانه‏تکانى اساسى و بازنگرى در خود و جامعه، مناسبتر از «ماه رمضان» نباشد.

    در شب‌ها و روزهاى این ماه خدایى، هم مجالى براى بازپرورى روح و جان است، هم فرصتى براى رسیدگى به محرومان و مستمندان و همدردى با دردمندان، هم موقعیّتى براى تقرّب به خدا و تقویت روحیّه معنوى و از خود رها شدن و به خدا پیوستن.

    از رمضان چه انتظارى است؟!

    و از روزه‏داران چه انتظارى؟

    یکى از تکالیفمان در این ماه، رسیدگى به «خود» است، گشودن حسابى براى «محاسبه نفس»، رسیدگى به نیک و بدها، خیر و شرّها، ثواب‌ها و عصیان‌ها و حسنات و سیّئات خویش.

    «توبه»، راهى است، گشوده پیش پاى خاکیانِ گناه‏آلود، تا جان خویش را به پاکى برسانند و افلاکى شوند و رضاى خداى توبه‏پذیر را فراهم آورند، پنجره‏اى است باز شده به رویمان، جهت نگاه کردن به آستان مغفرتِ خداى غفّار.

    راستى ... از کجا مى‏توان میزان «خلوص» و «بندگى» را شناخت؟

    عبادت‌ها و تهذیب‌هاى این ماه، وسیله‏اى براى «خودشناسى» و «خداخواهى» است. شب‌هاى «قدر»، اوجِ این معرفت متعالى و فیض سرشار الهى است، تا چه کس بهره گیرد، و چه کس تهیدست از این ضیافتخانه باز گردد!

    بانوى بزرگوار اسلام، حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: «یک روزه‏دار، از روزه‏اش چه بهره‏اى مى‏برد و به چه کارش مى‏آید، اگر زبان و گوش و چشم و اندامش را «نگهبان» نباشد؟»

    جلوه دیگر رمضان، در ارتباط با «مردم» است.

    کسى غمخوارى رنجدیدگان محروم را دارد که رنج و حرمان را بشناسد و گرسنگى و نیاز را لمس کرده باشد. در روایات، از جمله حکمت‌هاى روزه، این به شمار آمده که با چشیدن رنج گرسنگى و تشنگى، به یاد گرسنگان بیفتیم، تا ثروتمندان به مستمندان ترّحم کنند و مرّفهان برخوردار، به یاد محرومان نیازمند بیفتند.

    روزه‏دار، زکات بدنش را مى‏پردازد،

    درد گرسنگان را حس مى‏کند،

    با نیازمندان همدردى و همدلى دارد،

    اگر در طول سال، معناى «گرسنگى» را نمى‏داند، به برکت روزه، این مفهوم برایش عینیّت مى‏یابد و اگر توفیق یابد و شیطان بگذارد وحرص و آز امان دهد، به فقرا و بینوایان اطعام و افطارى مى‏دهد، غذاى گرم به خانواده‏هاى بى‏بضاعت، اما آبرومند مى‏فرستد و لبخند شادى بر چهره کودکان چشم‏انتظار تفقّد و دلجویى مى‏نشاند ... که اگر توفیق الهى نباشد، از این خدمت به همنوع، محروم مى‏ماند.

    رمضان به خانه‏ها «بهار» مى‏آورد ... بهار معنویت و صفا.

    سحرخیزى براى سحرى‏ خوردن و مناجات و نیّت روزه و نماز صبح اول وقت، از برکات این ماه است.

    گرم شدن کانون مساجد و محافل دینى و اتصال قوی‌تر «خانه ـ مسجد» و انس بیشتر کودکان و جوانان با خانه خدا و نماز جماعت، برکت دیگرى است.

    آهنگ قرآن و دعا، خانه‏ها را نورانى مى‏کند.

    رابطه عاطفى میان اعضاى خانواده، بر محور «بندگى خدا» تقویت مى‏شود.

    «صله رحم»، افزایش مى‏یابد و دل‌ها به هم نزدیک‌تر مى‏گردد.

    راستى که شب‌ها «دعاى افتتاح»، سحرها «دعاى ابوحمزه»، در مساجد دعاهاى هر روزه ماه، در شب‌هاى قدر، مراسم احیاء و غلغله جمعیت در مساجد و حرم‌ها و مصلاها، اینها همه موجى از رحمت و ابرى از کرامت را بر سر مؤمنان، سایه‏افکن مى‏سازد.

    چه دل‌هایى که از ریب و ریا پاک مى‏شود،

    چه دست‌هایى که به جیب فتوت مى‏رود، تا گرهى از کار دردمندى بگشاید و غمى از چهره خانواده‏اى بزداید،

    چه حنجره‏هاى داودى، که به تلاوت وحى خدا مترنّم مى‏شوند،

    چه وارستگی‌ها و توبه‏ها و پاک ‏شدن‌هایى که محصول سبز و ماندگار «موسم رمضان» است،

    چه اخلاق‌هایى که در سایه مواعظ گویندگان، به صلاح مى‏گراید.

    چرا رمضان را «آینه»اى نسازیم، براى تماشاى سیماى اخلاق و چهره باطن خویش؟

    و کلاسى که درس آن «خودسازى» است،

    متن آن «دعا» و «نماز»،

    و قبولى آن «توبه» و توفیق ترک گناه و بهسازى اخلاق در خانه و مدرسه و اداره و بازار و محل کار!

    اگر چنین شد، مى‏توان روز فطر را «عید» گرفت.

    «عید فطر»، نمره قبولى در دوره آموزشى «شهراللّه‏» است.

    عید فطر، عید توفیق در عبودیت و معرفت و تهذیب نفس و دور شدن از رذائل و نزدیک شدن به فضایل است.

    عید «ذکر خدا» و «یاد نیازمندان»،

    عید «کفّ نفس» و کنترل خواسته‏ها و مهار تمنیّات،

    کیست که راضى شود میوه‏اى از باغ رمضان نچیده، گام از این بوستان بیرون نهد؟

    وقتى سپاهى بر دشمن پیروز مى‏شود، شیپور پیروزى مى‏زنند.

    غلبه بر «خصم درون» نیز، شادى دارد.

    عید فطر، جشن عبودیّت است.

    خوشا آنان که اعمالشان مرضىّ نظر «مولا» مى‏شود و به تفرّجى در دامنه‏هاى روح‏پرور ملکوتى که در این ماه، به زمینیان هدیه مى‏شود پرداخته، دامن دامن مغفرت و رحمت گرد مى‏آورند.

    رمضان نیز مى‏گذرد و با همه خجستگى و مبارکى‏اش به پایان مى‏رسد.

    گروهى به شب‏زنده‏دارى و تهجّد و «یارب یارب» شب‌ها و سحرگاهان انس مى‏گیرند، عده‏اى با دست‌هایى گشوده از نیاز و دل‌هایى لرزان از خوف و خشیت الهى، چشم امید به غفرانِ خداى غفار مى‏دوزند،

    جمعى هم در کاستن از لغزش‌ها و سبک کردن بار گناهان مى‏پردازند،

    کسانى از این یک ماه، براى یازده ماه دیگر توشه سلوک و نیروى عمل صالح برمى‏گیرند.

    راستى ... ما از کدام گروهیم؟!




  • کلمات کلیدی :

  • ::: دوشنبه 85/8/1 ::: ساعت 4:14 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا

    بنام خدا

    سلام دوستان

    خونبارترین و خشن ترین اسطوره صهیونیستم، "اسطوره یوشع" است. "یوشع" در تورات و در فرهنگ صهیونیستم سیاسی خدای جنگ و خونریزی است. کسی که پس از فتح،هیچ جنبده ایی را در شهر مفتوح باقی نمی گذارد. این نوعی "سرهم بندی تاریخی" و " ابزارسازی از داستان های کتاب مقدس" به نفع توجیه خونین ترین اقدامات غرب است." یوشع( جانشین موسی) به هنگام  فتح کنعان به گونه ایی مستمر و منظم، سیاست پاکسازی قومی را که خدای ارتش ها فرمان داده بود، دنبال کرد"(10) یهودیان در کتاب اعداد این وحشی گری ها و پاکسازی های قومی را به موسی نیزنسبت می دهند. در رد این اسطوره می توان گفت:" تورات (اسفارپنج گانه، پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه) و کتاب های تاریخی یک سرهم بندی مکتوب از سنت های شفاهی است که به دست وقایع نگاران قرن نهم

    صورت گرفته است و نیز به دست کاتبان سلیمان که دل مشغولی اصلی اشان این بوده است که فتوحات داود و امپراتوری او را با گنده سازی آنها، مشروعیت بخشند و حال آنکه، از سوی دیگر، نه آثار باستان شناختی و نه مدارکی به جز داستان های کتاب مقدس، هیچ امکانی برای بررسی تاریخی این فتوحات فراهم نمی آورند.(11) این اسطوره گرچه برخاسته از افسانه و تخیل یهودیان اعصار گذشته است ولی در اذهان یهودیانی که با صهیونیستم اسرائیل گره خورده اند، تاثیر شگرفی بر جای گذاشته است به طوریکه بزرگترین دژخیمان و جنایتکاران صهیونیست خود را رهرو یوشع می دانند و می خوانند. " این پاکسازی قومی که در دولت اسرائیل کنونی به صورت مستمر و منظم در آمده ( و برگرفته از اسطوره یوشع است) از اصل خلوص قومی ناشی می گردد، همان که آمیزش خون یهودی را با خون ناپاک تمامی دیگران مانع می شود... این اختلاط ستیزی و این امتناع از دیگری ، بعد نژادی را پشت سر می گذارد ، چنانچه خون دیگری از طریق ازدواج مختلط را رد کنند، مذهبش، فرهنگش یا، بودنش را نیز رد می نمایند. (12) این پس زمینه  کشتار صبرا و شتیلا، و یا قتل عام دیریاسین را توسط بگین سبب می شود . " در10 نوامبر 1975 سازمان ملل متحد در اجلاس همگانی ارزیابی کرده است که صهیونیسم شکلی از نژاد پرستی و تبعیض نژادی است"(13)  و از یاد نبرده ایم که مجمع جهانی ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی به اتفاق آراء ، صهیونیسم را مترادف با نژاد پرستی دانست و این قطعنامه توسط آمریکا و تو شد. بر خلاف آنچه در افکار عمومی شکل گرفته است که صهیونیستم را زاده فاشیسم می دانند، شدت عمل نازی ها در نژاد پرستی و ممانعت از اختلاط یهودی- آلمانی از منشأ یهودی نوشیده و بارور شده است.

    آنچه آمد اسطوره های تاریخی دولت صهیونیستم اسرائیل است ولی تنها سلاح تبلیغات آنها نیست . در قرن بیستم صهیونیستها توانستند از آب گل آلود جنگ جهانی اول و دوم آرمان نامشروع و دزدانه خود را از آب بگیرند . فیلم های بسیاری در مظلومیت ملت یهود در خلال جنگ جهانی دوم ساخته شد وبر پرده های سینماهای تمام دنیا به نمایش درآمد. بسیاری ازاین فیلم ها که در خدمت هدف کذب صهیونیستها بود، با سرمایه های هنگفتی که از سوی سرمایه داران بزرگ یهودی پرداخت می شد، ساخته شده و توسط مجامع هنری مزدور جوایز بسیاری هم دریافت داشتند. این جوایز همه به دلایل سیاسی به این فیلم ها اهدا شد. فیلمی که در تابلوی تبلیغات خود چند جایزه اسکار را داشته باشد، سیل تماشاگران را به سالن های سینما سرازیر می کند. و همراه با آن احساس همدردی با ملت یهود و دل سوزاندن بر مصائب این ملت محروم  را !!؟ اما حقیقت خلاف آن چیزی است که در طی سالیان متمادی گفته شد" گروه صهیونیستی آلمانی... از 1933 تا 1941 به یک سیاست مصالحه و حتی همکاری با هیتلر روی آورد. مقامات نازی در همان زمان که یهودیان را مورد آزار و سرکوب قرار می دادند، با رهبران صهیونیستی آلمانی به گفتگو می پرداختند... اتهام همدستی با مقامات هیتلری شامل حال اکثریت وسیع یهودیان نمی شود، ... اما این اتهام در مورد آن اقلیت شدیداً سازمان یافته از رهبران صهیونیستی صدق می کند که تنها دل مشغولی اشان ایجاد یک دولت یهودی قدرتمند بود... پس از جنگ اینان از جمله مناخیم بگین و اسحاق شامیر به صورت رهبران درجه اول در دولت اسرائیل در آمدند. (14)

    یعنی آنانکه بیشترین اشک را در قتل عام یهودیان توسط نازی ها ( که البته این خود جای بررسی دارد) ریختند ، خود، بیشترین کمک را به این کشتار کردند. " رهبران صهیونیستی در دوره فاشیسم هیتلری... رفتار دو پهلویی را از خود بروز دادند. که از خرابکاری در نبرد ضد فاشیستی تا اقدام به همکاری را در بر می گرفت. هدف اساسی صهیونیست ها نه نجات زندگی یهودیان که ایجاد یک دولت یهودی در فلسطین بود.(15)

    روژه گارودی در کتاب خود دروغ بزرگ صهیونیست ها را آشکار می سازد و بیان می دارد که رهبران صهیونیست در زمان جنگ دوم جهانی تنها یهودیان متمول و سرمایه دار را که به کار تشکیل دولت یهود می آمدند از مناطق جنگی در اروپا به فلسطین منتقل کرده اند. هدف اساسی آنان تشکیل یک دولت بود که نجات یهودیان پوشش خوبی برای آن محسوب می شد.

    " فقط میلیونرها( که سرمایه هایشان امکان توسعه استعمار صهیونیستی در فلسطین را فراهم می کرد) قادر به مهاجرت بودند. طبق هدف های صهیونیسم، نجات سرمایه های یهودی از آلمان نازی اهمیت بیشتری داشت تا نجات جان یهودیان بی نوا، ناتوان از کار یا جنگ، که می توانستند باری بر دوش آن باشند."(16)

    صهیونیست ها برای متقاعد کردن یهودیان خاورمیانه( که به زندگی مسالمت آمیز با مسلمانان دست یافته بودند) به مهاجرت به فلسطین از هیچ جنایتی فروگذار نکردند. آنان عملیات تروریستی را در مناطق یهودی نشین کشورهای عربی ترتیب داده تا به آن ها بباورانند که در خطر هستند.

    دروغ دیگری که جنگ جهانی دوم فرصت تبدیل آن به اسطوره را برای صهیونیستها فراهم ساخت. اسطوره " قربان بزرگ" است . صهیونیست ها برای همراه کردن افکار عمومی جهان و ارائه تصویر مظلوم و زجر کشیده از ملت یهود، در همه جا بیان کردند که در خلال جنگ جهانی دوم و در کوره های آدم سوزی هیتلر( که از اساس دروغ است) 6 میلیون یهودی به قتل رسیده اند. این دروغ سوژه بسیاری از فیلم های ضد نازی در اروپا شد و فیلم های بسیاری با همین موضوع و با سرمایه صهیونیست ها ساخته و به افکار عمومی دنیا تحمیل شد.

    صهیونیست ها از یک قانون کلی تبعیت کردند: هر حرفی را هر چند دروغ، تکرار کن تا همگان باور کنند. ولی " اگر اکنون به جدیدترین پژوهشها و به قابل اطمینان ترین آمارها رجوع نمائیم... به این جمع بندی کلی( می رسیم) چرا که امروزه روز، اینان بر سر رقم قربانیان که میان دست کم 000/950 و دست بالا 2/1 میلیون نوسان می کند توافق دارند."(17)

    صهیونیست ها با اسطوره های " وعده"  و "قربان بزرگ " افکار عمومی دنیا را برانگیخته و ضربه نهایی را وارد ساختند:

    " اسطوره یک سرزمین بدون مردم برای یک مردم بدون سرزمین".

    گلدا مایر در ژوئن 1969 بیان می کند" خلق فلسطین وجود ندارد... این طور نیست که ما آمده باشیم که آنها را پشت در بگذاریم و زمین هایشان را از آنان بگیریم، ایشان وجود ندارند." رهبران صهیونیست به همین راحتی موجودیت یک ملت را انکار می کنند، یک ملت چند میلیونی را نادیده می گیرند. آنان گستاخانه بیان می کنند" که در این کشور جا برای دو قوم موجود نیست." و " برای اینکه بباورانند که پیش از اسرائیل، فلسطین یک بیابان بود، صدها روستا را با خانه هایشان، با حریم هایشان، با گورستان ها و گورهایشان از دم تیغ بولدوزر گذراندند. "(18)

    این یعنی نفی بلد کردن یک ملت، کاری که حتی در تاریخ باستان ، آنگاه که انسان پایبند هیچ قانون و مقرراتی نبود هم بی سابقه است. " نتیجه کلی بدین قرار است: پس از اینکه یک میلیون و نیم فلسطینی به بیرون رانده شدند، زمین یهودی... که در 1947، 5/6% بود امروزه بیش از 93% فلسطین را نمایندگی می کند."(19)

    با این تبلیغات، صهیونیست ها به هدف خود رسیدند، تصاحب فلسطین با کمترین اعتراض ممکنه! جهانیان دروغ های صهیونیست ها را باور کردند و به همین دلیل است که بر کشتار بی رحمانه و روزانه فلسطینیان به دست صهیونیست ها چشم بسته و زبان در کام کشیده اند . و ملت فلسطین را که از اساس نفی شده، انکار شده اند تنها و یکه در میدان جنگی نابرابر رها کرده اند . جنگ میان سنگ و گلوله. در این میان باید به همت فلسطینیان مسلمانی که بیش از نیم قرن است که در زیر چادر زندگی می کنند آفرین گفت . اینان وجدان های مردم جهان را به قضاوت فرا می خوانند، آنان با زندگی در چادر و ادامه آوارگی اسطوره سرزمین بدون مردم را در هم می شکنند . درمان این درد را در کجا باید جست، این زخم که بر پیکره انسانیت وارد آمده است چه وقت خواهد بود.

    بیائید آرزو کنیم که " سجیل" های "ابابیل" فلسطینی بر دژخیمان صهیونیست ها کارگر افتد و پیروزی را برای  آنان به ارمغان آورد."(20)

     

    پی نوشتها:

    10- همان، ص 59.

    11- همان، ص 58.

    12- همان، صص 6 و 65.

    13- همان، ص 70.

    14- همان، ص 73.

    15- همان، ص 75.

    16- همان، ص 81.

    17- همان، ص 176.

    18- همان، ص 200.

    19- همان، ص 200.

    20- اشاره به سوره فیل آیات: 3 و 4

     بر گرفته از تبیان




  • کلمات کلیدی :

  • ::: جمعه 85/7/28 ::: ساعت 9:17 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    بنام خدا

    سلام دوستان

    فلسطین و فلسطینی به زخم کهنه و دیرپایی پیکره نه جهان اسلام و ملت مسلمان که بر پیکره جهان و انسانیت تبدیل شده است. ملتی که یک شبه و توسط زورمداران روزگار هویت و موجودیتش نهی شده ، نادیده گرفته شده و انکار می گردد و وطنشان به اجبار به بیگانه سپرده می شود. در این زمان حتی منصف ترین روشنفکران و دلسوزترین کسان بر ملت فلسطین، تقسیم 1947 را می پذیرند و برآن پای می فشرند. قراردادی که فلسطین را به دو بخش اسرائیلی- یهودی و فلسطینی- مسلمان تقسیم می کند. این روشفنکران از خود نمی پرسند که چرا قومی را که اروپائیان توان تحمل آنان را نداشتند( یهود) باید در فلسطین سکنی داد. چرا هزینه بیزاری اروپائیان از یهودیان را نه ملل اروپایی که یک ملت مسلمان آسیایی بپردازد.

    آنچه امروز در فلسطین به خاک و خون کشیده ، لگدکوب می شود نه پیکر فلسیطنی مسلمان که انسانیت انسان امروز است . جهانیان با سکوت خود و چشم بستن بر جنایاتی که هر روز در سرزمین های اشغالی روی می دهد ، همراهی و همکاری خود را با جنایتکاران به نمایش گذاشته اند. آنکه در سرزمین های اشغالی دست به خون فلسطینی می شوید ، همان انسان عقب مانده، بی فرهنگ، وحشی و بدون بصیرت هزاره های فراموش شده است که با ابزار جنگی و سلاح امروزین در صحنه ظاهر شده است.

    دولت اسرائیل بیشترین استفاده را از آرمان مذهبی ملت یهود برد و آن را به یک آرمان سیاسی بدل ساخت و یک سره در جهت هدف نامشروع خود بلوکه کرد.اسرائیل ، دین یهود را به یک صهیونیسم سیاسی تبدیل کرد و این بزرگترین خیانتی است که پیروان یک دین می توانستند براعتقادات خود روا دارند. ولی هنوز در دنیا وجدان های بیدار در میان یهودیان نیز وجود دارد که آنچه را که در سرزمین های اشغالی می گذرد نمی پذیرند و بر آن فریاد می زنند:

    " در هشتم ژوئن 1982 پروفسور بنیامین کوهن از دانشگاه تل آویو به هنگام لشکرکشی خونین اسرائیلیان به لبنان می نویسد... دوستان عزیز، تمام آنچه را که در قدرت شماست انجام دهید... تا بگین ها و شارون ها به هدف دو گانه خود نرسند: نابودی نهایی فلسطینی ها به عنوان خلق و اسرائیلی های به عنوان موجودات انسانی!"(1)

    منطق دولت اسرائیل، منطق زور و جنگ است، نه گفتگو و مصالحه! و چه عجیب است که در طی این سالهای متمادی وحشت و خون که صهیونیستها بر فلسطین حاکم کرده اند، باز هم مجامع بین المللی طرفین اسرائیلی فلسطینی را دعوت به گفتگو می کنند و آنان را سرمیز مذاکره می نشانند و هنوز ندانسته اند ( و یا خود را به ندانستن زده اند!!) که :" انحصارگرایی گفتگو را ممنوع می کند: نمی توان نه با هیتلر و نه با بگین "گفتگو کرد" چرا که برتری نژادی یا اتحاد انحصاری آنان با عنصر الهی، برای آنها دیگر چیزی باقی نمی گذارد که از دیگری بنیوشند."(2)

    همچنانکه گفته شد دولت اسرائیل از آرمان های یهود بیشترین سوء استفاده را کرده است و موجودیت سیاسی خود را هایی چند بنا نهاده . روژه گارودی این متفکر فرانسوی مسلمان در کتاب خود( تاریخ یک ارتداد) به بررسی و رد این اسطوره ها پرداخته است،  و تاوان گفتن این حقیقت ، با تازیانه های بدنام شدن و به محاکمه کشیده شدن را پرداخته است.

    مهمترین اسطوره تاریخی در اندیشه صهیونیسم سیاسی، اسطوره وعده است. بسیار شنیده و خوانده ایم که صهیونیستها بیان می کنند که یهودیان  از ارض مقدس تا شط بزرگ( فرات) را از سوی خداوند یهود( یهوه) به میراث گرفته اند.

    " موضوع توراتی بخشایش سرزمین از" وعده نیاکانی" نشأت می گیرد، یعنی از این وعده الهی که بنا بر سنت سفر پیدایش به نیای بزرگ، ابراهیم ، داده شده است. داستان های پیدایش به دفعات و به صورتهای گوناگون به ما خبر می دهند که خداوند به شیوخ بنی اسرائیل و به اخلاف آنها مالکیت بر سرزمینی را که در حال استقرار در آن بودند وعده داده است. ... ( این وعده) ظاهراً بیش از هر چیز در مورد مناطق کرانه غربی رود اردن فعلی صدق می کند."(3)

    این مهمترین ادعای صهیونیست ها در تصرف و اشغال کشور فلسطین است. بر طبق این فرضیه این فلسطینیان هستند که سرزمین نیاکانی یهودیان را غصب کرده اند . ولی بهتر است که این درستی ادعا را در نظرگاه متفکران غربی جستجو کنیم:" از نظر راویان توراتی تاریخ مبادی اسرائیل از یک رشته دوران ها با حد و مرز کاملاً مشخص تشکیل شده است. اینان تمامی خاطرات، داستان ها، افسانه ها، حکایات یا اشعاری را که بر دوش سنت شفاهی به ایشان رسیده است، در یک چهارچوب شجره نامه ای و زمانی - تاریخی دقیق جای می دهند، این نمای تاریخی به اعتراف تقریباً تمامی شارحان مدرن، فوق العاده ساختگی است...(4)

    محققان الهیات مسیحی، مهاجرت جمعی یهودیان از مصر ، فتح کنعان و وحدت ملی اسرائیل پیش از تبعید و پیش از ظهور حضرت موسی (ع ) ) را افسانه و تخیل می شمارند و برای آن ارزش تاریخی و مستند قائل نیستند. یعنی بزرگترین اسطوره صهیونیسم ساختگی و دروغی بزرگ است که بر جهانیان ساده لوح تحمیل شده است.

    شاید عده ای خرده بگیرند که نظرات مسیحیان درباره یهودیان مغرضانه است. برای این دسته از افراد می توان نظر ربی ( عنوان علما و مجتهدین جامعه یهود = خاخام  ) " المر برگر" ، رئیس وقت (1968) اتحاد برای یهودیت در ایالات متحده را شاهد آورد:

    " هیچ کس هر که می خواهد باشد مجاز نیست ادعا کند که استقرار کنونی دولت اسرائیل تحقق یک پیش بینی پیامبرانه توراتی است و در نتیجه، تمامی اعمالی که از سوی اسرائیلیان برای برقراری و نگهداری دولت خود صورت گرفته است، از جانب خداوند مهرتائید خورده است... باری دولت کنونی اسرائیل به هیچ روی حق ندارد که انجام برنامه الهی برای یک عصر مسیحایی را به خود نسبت دهد."(5)

    دومین اسطوره ایی که دولت صهیونیست اسرائیل و بنیانگذاران آن بر آن تاکید فراوان داشتند و البته دارند اسطوره " قوم برگزیده " است و از آنجا سرچشمه می گیرد که قوم یهود خود را اولین قوم یگانه پرست تلقی می کنند و معتقدند که " یگانه پرستی با عهد عتیق پیدایش یافته است"(6) ولی " یگانه پرستی در عمل فرآورده یک فرآینده طولانی پختگی و رسیدگی فرهنگ های بزرگ خاورمیانه، یعنی فرهنگ بین النهرین و فرهنگ مصر است."(7)

    در اینجا قصد نداریم ظهور حضرت موسی و آئین یگانه پرستی وی را زیر سؤال بریم ، ولی در کنار این هم نباید فراموش کرد که چندگانه پرستی و باور به خدایان متعدد چنان در اندیشه انسان های باستان رسوخ یافته بود که یک  دین برای تبدیل چندگانه پرستی به یگانه پرستی کفایت نمی کرد. چنانکه در قرآن می خوانیم که وقتی حضرت موسی برای عبادت چهل روزه به کوه طور رهسپار می گردد در بازگشت با گوساله پرستی قوم خویش مواجه می شود. (8)

    " من خداوند هستم، خدای دیگری وجود ندارد... این تصدیق بی چون و چرای یگانه پرستی به نیمه دوم قرن 6 (بین 550-539 بعد از میلاد ) باز می گردد."(9)

    یعنی یگانه پرستی ادعایی قوم یهود که بسیار بر آن می بالند از 3900 سال به اندکی بیش از 1500 تقلیل می یابد.

    پی نوشتها:

    1- گارودی ، روژه تاریخ یک ارتداد1377، ص 30.

    2- همان، ص 32.

    3- همان، ص 38.

    4- همان، ص 38.

    5- همان، صص 4و3و42.

    6 و 7- همان، ص 49.

    8- اشاره به  قرآن کریم طه آیات 85 تا 87

    9- همان، ص 49

    برگرفته از تبیان




  • کلمات کلیدی :

  • ::: جمعه 85/7/28 ::: ساعت 9:12 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    صدقه

     درباره امام سجاد(ع)آمده است."کان اذا دخل شهر رمضان تصدق فى کل یوم بدرهم فیقول: لعلى اصیب لیلة القدر" ؛ در هر روز ماه مبارک یک درهم صدقه مى‌دادند، آن گاه مى‌فرمودند: شاید با این کار، شب قدر را دریابم و از آن بهره گیرم. "عبدالله بن مسعود" روایت مى‌کند که شبى رسول خدا از نماز عشا فارغ شد، مردى از میان صفوف برخاست و گفت: اى مهاجران و انصار، مردى غریبم و بر هیچ چیز قدرت ندارم. مرا طعامى دهید. رسول خدا گفت: اى فقیر، ذکر غریب مکن که دل مرا اندوهگین ساختى. بعد از آن فرمودند: غریبان چهار قسمتند:

    1- مسجدى که در میان قومى باشد که در آنجا نروند و نماز نخوانند.

    2- مصحف و قرآنى که در خانه‌اى باشد و مردم آن خانه از آن تلاوت نکنند.

    3- عالمى که در میان جماعتى باشد و ایشان تفقد وى نکنند و از او مسایل دینى سوال نکنند.

    4- اسیران اهل اسلام که در میان کفار باشند.

    پس فرمود: کیست که موونه و غذاى این مرد را کفایت کند تا در فردوس اعلا خدا او را جاى دهد؟ حضرت على (ع)برخاست و دست سائل را گرفت و به حجره فاطمه زهرا (س) رفت و گفت: اى دختر رسول خدا، در کار این میهمان نظرى کن. حضرت زهرا فرمود: در خانه طعام اندکى موجود است و حسن و حسین گرسنه‌اند و شما روزه دارید و آن طعام یک نفر را بیشتر کفایت نمى‌کند. على علیه السلام فرمود: آن را حاضر کن.

    فاطمه (س)طعام را پیش آورد. حضرت امیر آن طعام را پیش میهمان نهاد و با خود گفت که اگر من از این طعام بخورم میهمان را کافى نباشد و اگر نخورم سبب خجالت میهمان شود، پس دست دراز کرد به سوى چراغ و چنان نشان داد که چراغ را اصلاح مى‌کنم و آن را خاموش کرد و فاطمه علیهاالسلام را گفت در روشن کردن چراغ دیگر تعلل کن تا میهمان از خوردن غذا فارغ شود و خود حضرت دهان را مى‌جنباند تا مهمان تصور کند که على غذا مى‌خورد. و چون میهمان از غذا خوردن فارغ شد فاطمه(س) چراغ را آورد و طعام همچنان برجاى بود. امیرالمومنین فرمود: اى فقیر، چرا طعام خود را نخوردى؟ گفت: سیر شدم؛ پس على، فاطمه، حسن، و حسین(ع) و فضه و همسایگان از آن طعام خوردند و هنوز باقى بود.

    - شب زنده‌دارى. حضرت رسول(ص)فرمودند: "من احیا لیلة القدر حول عنه العذاب الى السنة القابله" ؛ کسى که شب قدر را شب زنده‌دارى کند، تا شب قدر آینده، عذاب دوزخ از او دور گردد.

    - غسل و شب زنده‌دارى. امام موسى بن جعفر (ع)فرمودند: "من اغتسل لیلة القدر و احیاها الى طلوع الفجر خرج من ذنوبه"؛ کسى که در شب قدر غسل کرده و تا سپیده صبح شب زنده‌دارى کند، گناهانش آمرزیده مى‌شود. روایاتى که ذکر شد به خوبى دلالت دارند که برخى مقدرات و پاداش‌ها، مانند دور شدن عذاب دوزخ که در حدیث پیامبر اکرم ذکر شده بود، نتیجه کار خود بندگان است. موارد فوق مى‌تواند براى نشان دادن این که سرنوشت هر انسانى در شب قدر به دست خودش رقم مى‌خورد، کافى باشد، ولى براى تکمیل بحث، نکاتى چند که خارج از چارچوب شب قدر و نشان‌دهنده موثر بودن انسان در تعیین سرنوشت خویش است را مطرح مى‌کنیم. این بحث تکمیلى را در دو بخش انجام مى‌دهیم:

    الف- عمل و پاداش آن در ماه مبارک رمضان.

    ب- عمل و پاداش آن، صرف نظر از زمان خاص.

    الف- پاداش‌ها در ماه مبارک رمضان

    امام رضا (ع)فرمودند: در ماه مبارک کارهاى خوب پذیرفته و کارهاى زشت بخشیده شده است. خواندن یک آیه قرآن در این ماه، برابر با یک ختم قرآن در ماه‌هاى دیگر است. کسى که برادر خود را با یک لبخند شاد کند، در روز واپسین خداوند دلش را شاد کرده و مژده بهشت به او دهد. کسى که مومنى را در این ماه یارى کند، خداوند در روزى که قدم‌ها بر پل صراط مى‌لغزند او را دستگیرى کرده و از پل صراط عبورش خواهد داد. هر کس خشم خود را نگه دارد، خداوند در روز قیامت بر وى خشم نکند. هر کس درمانده‌اى را فریادرسى کند، خداوند در روز قیامت وى را از رسوایى بزرگ ایمن گرداند و رسوایش نکند. کسى که ستمدیده‌اى را یارى کند، خداوند او را در مقابل دشمنانش یارى کرده و در روز قیامت نیز، در موقف حساب و میزان یاریش فرماید. و در روایت دیگر امام صادق (ع)از پیامبر اکرم (ص)روایت کرده که فرمودند: کسى که ماه مبارک رمضان را روزه دارد و از حرام و تهمت زدن به دیگران اجتناب ورزد، خدا از او خشنود شده و بهشت را بر او واجب و حتمى مى‌کند. دو روایت بالا ارتباط محکم پاداش‌ها و اعمال بنده در ماه مبارک و نقش انسان در ترسیم سیماى درونى او را کاملا آشکار نموده است.

    ب- عمل و پاداش آن، صرف نظر از زمان خاص.

    پاداش عمل با صرف نظر از زمان خاص آیات و روایات فراوانى هست که بعضى دگرگونى‌ها و پاداش‌هاى خاص را نتیجه کار بنده دانسته، یا عمل او را تنها عامل معرفى کرده‌اند.

    نمونه‌اى از این آیات و روایات: "ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم"؛ در حقیقت خدا حال قومى را تغییر نمى‌دهد، تا آنان حال خود را تغییر دهند. "ظهر الفساد فى البر و البحر بما کسبت ایدى الناس لیذیقهم بعض الذى عملوا لعلهم یرجعون" ؛ به سبب اعمال مردم، فساد در خشکى و دریا آشکار شد تا به آنان جزاى بعضى از کارهایشان را بچشانند، باشد که باز گردند. دعا دگرگون کننده سرنوشت "ابن حبان" و "حاکم" از پیامبر اکرم (ص)روایت کرده‌اند که فرمود: فقط دعاست که تقدیر و سرنوشت‌ها را دگرگون مى‌کند و تنها نیکى است که مایه افزایش عمر مى‌گردد. گاهى شخص گناهى را مرتکب مى‌شود و به واسطه آن از روزى و نعمتى محروم می‌ماند.




  • کلمات کلیدی :

  • ::: دوشنبه 85/7/24 ::: ساعت 10:0 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا
    <   <<   11   12   13   14   15      >