در فرهنگ اسلام، امامت منصبی الهی است که پس از نبوّت برای تبیین مکتب و حفظ دستاوردهای نهضت اسلامی و اجرای حدود و احکام خدا در جامعه از مسیر رهبری و ولایت، پیشبینی شده است.
فلسفة سیاسی اسلام برای مدیریت جامعه بر مبنای دین، در قالب و شکل «امامت» تجلّی میکند. از این رو، از شاخصههای امامت نیز، همچون نبوت، علاوه بر صلاحیتهای علمی و تقوایی، «جعل الهی» و «نصب» است.
اهلبیت پیامبر اکرم (ص)به لحاظِ صلاحیتهای بیشتر و نزدیکی بیشتر به سرچشمة دین، شایستهتر از دیگران برای تصدّی زمامداری مسلمیناند. آنچه که در غدیر خم اتفاق افتاد، تأکیدی مجدّد برای چندمین بار بود که رسالتِ پیشوایی امت پس از رسول خدا (ص)، بر عهدة امام برتر و شایستهترین فرد پس از آن حضرت، یعنی امیرالمؤمنین علی (ع)است.
هرچند که عدّهای ریاست طلب و زورمدار با راهاندازی غوغای سقیفه، مسیر امامت مسلمین را در بستری دیگر انداختند و امّت را از امامتِ علی (ع)محروم کردند، ولی این حق، از آنِ آن حضرت بود و خود او پیش از رسیدن به خلافت و پس از آن در درگیری و مناقشاتی که با خلفا و معاویه داشت و پس از شهادتش، امامان دیگر شیعه، پیوسته بر این حقِ راستین تأکید کردهاند و آن را حق مسلّم خویش دانستهاند و دیگران را غاصب این منصب دانستهاند.
قیام عاشورا، جلوهای از این حق خواهی و باطلستیزی در ارتباط با این والاترین رکن جامعة اسلامی بود. گرچه امام مجتبی (ع)بنا به مصالح و شرایطی با معاویه قرارداد صلح امضا کرد، امام حسین (ع)نیز تا وقتی معاویه زنده بود، به عهدنامة برادر شهیدش وفادار ماند، امّا این خاندان پیوسته نسبت به امامت مسلمین و منصب خلافت، مدعی بودهاند و پیوسته میکوشیدند در حدّ توان و امکان، با بیدارسازی مردم و تهیّة مقدمات و زمینهچینیهای لازم، این عنصر مهم و رکن اساسی اسلام را جامه عمل بپوشانند.
سلام بر گل زیباى مجتبوى در بوستان حُسن نبوى، سبط اکبر، الگوى کمال و آینه جمال، که میلادش در نیمه رمضان، رویِش گلى در بوستان ماه خدا بود.
سلام بر مجتباى آل محمد، فرزند برومند على و زهرا (س)، که گوهر دریاى فضیلت بود.
سلام بر آن «آینه حُسن ازلى»، که تولد فرخندهاش در آستانه «شبهاى قدر»، برکتى مضاعف بر سفره افطار و سحر روزهداران است.
درخندههاى صبحدم نیمه ماه مبارک، یک میلاد نهفته بود، که دامن دامن زیبایى و حُسن به بشریت ارزانى داشت و همه ما را بر سفره احسانش مهمانِ کرامت او ساخت، تا از مائده معنویتى خدایى بهرهمند شویم.
فاطمه(س)، دریاى پیوسته به رسالت بود و على (ع) مسندنشینِ امامت. وقتى این دو دریا به هم پیوست، غوّاص آفرینش از تلاقى این دو دریا، «گوهر حُسن» به چنگ آورد. لؤلؤ سبز این دو دریا، «حسن بن على» بود.
سلام بر او، که کرامت و جود، آینهدار فضایل اوست. دلهاى شیعیان، با نسیم روحنواز نام زیبایش، صفا مىگیرد و یاد او همچون عطر بهشتى مشام جانها را مىنوازد.
امروز هم، پس از گذشت هزار و چهارصد سال، شادى و شعفى را که با تولدش در خانه على و فاطمه(س) پدید آمد، مىتوان حس کرد.
فاطمه(س)،دریاى پیوسته به رسالت بود و على علیهالسلام مسندنشینِ امامت. وقتى این دو دریا به هم پیوست، غوّاص آفرینش از تلاقى این دو دریا، «گوهر حُسن» به چنگ آورد.
لؤلؤ سبز این دو دریا، «حسن بن على» بود.
این مولود، شش سال از لبخندها و نوازشهاى پیامبر خدا (ص) و آغوش معطّر او بهرهمند شد و عطر بهشت در سایه نامش قرار و آرام یافت.
عصاره هستى و میوه باغ کمال و گل دامان زهراى عزیز بود.
امام صابر و عابد و کریمى بود که عاشقانه به عبادت مىایستاد و پیوسته لبهایش که غنچه جمال آفرین بود، به ذکر محبوب مترنّم بود. با یاد مرگ، به خوف و گریه مىافتاد و هنگام نماز، رنگ از چهرهاش مىپرید.
«سرور جوانان بهشت» بود و لقب «مجتبى»، تابلوى زیبایى است که برگزیدگى و کمال او را مىنمایاند و فضایل او را در چشم انداز نگاه مردم قرار مىدهد.
آن گونه که مهمانان ماه خدا، بر سفره رحمت الهى متنعّم مىشوند، شیعیان نیز در مهمانخانه همیشه گشوده آن پیشواى سخاوت، از معنویت و پارسایى و بزرگوارى او بهره مىبرند.
او، همدرد محرومان، همراه ضعیفان، همنواى فرشتگان و هم آواى کرّوبیان بود.
امام صابر و عابد و کریمى بود که عاشقانه به عبادت مىایستاد و پیوسته لبهایش که غنچه جمال آفرین بود، به ذکر محبوب مترنّم بود. با یاد مرگ، به خوف و گریه مىافتاد و هنگام نماز، رنگ از چهرهاش مىپرید.
شوق دیدار خانه خدا، بیست و پنج بار او را پیاده به حرم خدا کشاند.
اینک... ماییم و مائده کرامت آن «کریم اهلبیت»، که پیوسته گسترده است و خوشه چینان معنویت و ایثار را مهمان فضایل خویش ساخته است.
وجودش وقف خدا بود و هستىاش در خدمت بندگان خدا.
«کریم اهلبیت» بود و شعاع کرمش دور و نزدیک و آشنا و غریب و خویش و بیگانه را فرا مىگرفت.
اگر ببالیم که او امام ماست، بجاست و اگر فخر کنیم که مقتداى ماست، رواست. سلام بر آن حجّت حق و مِشکات هدایت الهى!
امام و اسوهاى که بوى بهشت در سخن و سکوتش پیچیده بود و صلح او زمینه ساز قیام «عاشورا» گشت و قهرمانى میدانِ «صبر و پایدارى» به نام او سکه خورد.
امام مظلومى که شرایط، حتى براى شهادتى خونین و تحوّل آفرین و رسوا ساز برایش فراهم نبود. براى مصلحت اسلام و مسلمین، جام تلخ صلح را سرکشید و در این راه، زخم زبانهایى از نزدیکترین یارانش هم شنید.
سلام بر صبر خدایىاش، که ما را الهام بخش صبورى در راه حق است.
سلام بر صلح حماسىاش، که ما را آموزگار عمل به تکلیف و تبعیّت از وظیفه است.
سلام بر بقیع غریبش، که رواق مظلومیت اهلبیت و شیعه است.
سلام بر آن مسموم شهید، بر آن مظلومیّت مجسّم و تجسّم مظلومیّت.
اینک... ماییم و مائده کرامت آن «کریم اهلبیت»، که پیوسته گسترده است و خوشه چینان معنویت و ایثار را مهمان فضایل خویش ساخته است.
استاد جواد محدّثی
بنا م خدا
یکی از اصول اجتناب ناپذیر دین اسلام مسئله امامت می باشد که درمصداق این اصل اختلافی بین فرقه های اسلامی نمی باشدبلکه اختلاف در مفهوم آ ن میباشد.
تا کسی؛ مفهوم امامت را نفهمد یقیناً اگر وارد این جور بحثها گردد به بیراهه رفته و در بحث گم میشود لذا بناست تا مدتی در باره یکی از واژه های مقدس در میان مسلمین بحث گردد . هرچند بطور مجمل و در حد توان این بنده ی نا چیز.
امامت در لغت ادبی بمعنای پیشوایی و در اصطلاح دین عبارتند از :ریاست عمومی بر امت در جمِع امور دین و دنیا به نیابت ازرسول خدا.
نتیجه این تعریف این می شود که اطاعت امام در همه چیز بر همه افراد امّت واجب و ضروری میباشد همانند وجوب اطاعت از رسول خدا(ص). هر دو گروه از علمای شیعه و سنّی امامت را اینگونه معرفی کرده اند .حاصل این تعریف این است که امام انسانی است که جانشین رسول خدا بوده و از او نیابت میکند و در ریز و درشت امور دین و دنیاء، تمام امت باید از اواطاعت کنند ولی در عین حال چهار مورد اساسی است که بین شیعه و اهل سنّت در مساله امامت، سبب اختلاف گشته است .
این داستان ادامه دارد.
بنام خدا
یکی از موضوعاتی اختصاصی شیعه ،بحث توسل جستن به اهل بیت(ع) می باشد که زیاد در مورد آن بحث شده است.برای همین تصمیم گرفتم وارد مقوله توسل شده و این مسئله مهم را بررسی کنیم.
قرار دادن واسطه ، فقط به خاطر دور بودن «واسطه قرار دهنده » نیست تا گفته شود : خدا که دور نیست ، پس چرا واسطه قرار داده است ؟ بلکه ممکن است جهات دیگرى داشته باشد ; مثلاً : قرار دادن واسطه مى تواند تقدیر و سپاس از زحمات شخصى که واسطه قرار داده شده است ، باشد ; یعنى خداوند به خاطر تقدیر از عبادات و تلاش ها و مجاهدت هاى بنده اى ، مقام وساطت در درگاه خویش را به او عطا نماید ; چرا که ممکن است وسیله اى براى هدایت بهتر مردم نیزباشد. به این صورت که خداوند شخصى را که از کمالات عالى انسانى و الهى برخوردار است ، واسطه و مقرّب درگاه خود معرفى کند تا مردم به او مراجعه کنند و با نزدیک شدن به او،وى را الگوى عملى خویش قرار دهند و اسباب سعادت دنیوى و اخروى خود را کسب کرده با معارف دین ،بیشتر آشنا شوند.
پیامبر(ص)و ائمه (ع)حکم چراغ هاى فروزانى را دارند که خداوند به واسطه ایشان ، مسیر حرکت بندگان به سوى خویش را روشن ساخته و کشتى هاى نجاتى هستند که خداوند ، آنها را در دریاى پر تلاطم زندگى براى نجات انسان ها به حرکت در آورده است .
از این ها گذشته ، خدا گرچه از رگ گردن به ما نزدیگ تر است ، ولى ما از او دوریم .
و با توسل به اسباب و عللى که خود او قرار داده ، سعى در نزدیک شدن به او را داریم ; گر چه از این سعادت و نعمت عظیم هم برخورداریم که هر وقت بخواهیم او را مى خوانیم و نام مبارکش را بر زبان مى آوریم .
یار نزدیک تر از من به من است *** وین عجب تر که من از وى دورم .
در آیات 165 و 166 سوره بقره سخن در این است که انسان براى خدا همتایانى را قرار دهد و به جاى خدا به آن ها توجه نماید «یتخذ من دون الله أنداداً» و حال آن که به پیامبر(ص)و معصومین(ع) در راستاىِ توجه به خدا و به خاطرِ توجه به او و به دستورِ خودِ خداوند توجه مى شود . خداوند ، خود فرموده که با راستگویان باشید (توبه / 119) وباز فرموده : «فَسْـَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (نحل / 43 و انبیاء/ 7) که باز هم در روایات ، ائمه هدى(ع) «اهل ذکر» معرفى شده اند . و نیزخود فرموده : اگر مرتکب گناهى شدید و به خویش ستم کردید ، در صورتى که از کرده خود پشیمان شوید و پیامبر(ص)را واسطه قرار دهید ، مورد مغفرت واقع مى شوید . (نساء / 64) و ائمه معصوم(ع) بنابر روایات متعدد ، جانشینان پیامبر(ص)هستند .
در آیات 128 و 129 آل عمران ، فرمان و سیطره استقلالى از پیامبر(ص)نفى شده است ; «لیس لک من الأمر شى ء.. .» نه مطلق امر و فرمان ; چرا که خداوند در آیات متعدد ، پیامبراکرم(ص)را در امورى صاحب اختیار دانسته است ; مانند : «فَأْذَن لِّمَن شِئْت َ مِنْهُمْ» (نور ، 62) یا «وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِن وَ لاَ مُؤْمِنَة إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ» (احزاب ، 36) و مثل همان آیه اى که ذکر شد و استغفار پیامبر(صلى الله علیه وآله)را براى امت مؤثر دانست (نساء ، 64) و مثل آیاتى که شفاعت و واسطه گرى را به اذن خداوند جایز مى شمارد : «مَن ذَا الَّذِى یَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ» . (بقره ، 255)
در آیات 50 و 51 سوره ذاریات از این که خداى دیگرى همتاى خدا دانسته شود ، نهى شده است . «و لاتجعلوا مع الله إلهًا ءاخر» و حال آن که هیچ شیعه اى به دید خدایى و صاحب قدرت مستقل به ائمه(ع) نمى نگرد . فرازهاى مختلف دعاى شریف توسل ، به خوبى شاهد این مدعاست و نیز جملاتى که در زیارات امامان دین(ع) خوانده مى شود ، سخن فوق را تأیید مى کند . شیعه بعد از نماز زیارت ائمه (مثل امام حسین(ع) اعتراف مى کند : «اللّهم انّى صلّیت و رکعت و سجدت لک وحدک لاشریک لک لانّ الصلوة و الرکوع و السجود لایکون إلاّ لک لأنّک أنت الله لا اله إلاّ أنت »•
ادامه دارد.
مىنویسند زیبایى ، آدرس خانه خدا است و حسین یعنى زیبا که از حسن و زیبایى صادر مىشود . اگر زیبایى با آزادگى ممزوج شود، تندیسى جاودان خواهد ساخت که نظیرى براى آن نتوان یافت.
در این گلگشت مىخواهم درباره کسى بنویسم که به قول عقّاد، پیامبرش او را «سرور جوانان بهشتى» نامید؛او را به «پسر من» خطاب مىکرد و دربارهاش مىفرمود: «آیا نمىدانى که گریهاش مرا مىآزارد.»
عظمت واقعه عاشورا و قهرمانانش چنان است که بسیارى از متفکران جهان آن را ستوده،
دربارهاش سخنان نغز گفتهاند.
به من ایراد نگیرید که مگه اندیشمندان ما کم بودند که از غیر شیعه مایه میگذاری؟!!
ولی حق بدهید به کسی که برای دانستن تفکر علمای غیر شیعه خودش را به آب وآتش بزند تا که شاید چیزی دستگیرش شود.و بهترین لحظه عمرش موقعی است که ببیندکسانی که نه ما را قبول دارند ونه مذهب مارا ونه رهبران ما را!!!! اما چنان به حسین(ع) احترام می کنند که انگار رهبر آنهاست وشاید هم در درون خودشان رهبر باشد.
پس می توانم این حق را به خودم بدهم که دوستان خود را نیز از گفتار دیگر ان نسبت به امام حسین(ع) آگاه سازم........
کاپیتان هانیبلت:
آن شب (شب عاشورا) هنگامى که آتش اردوها در اطراف او در بیابان برق مىزد، پیروان خویش را به اطراف خود جمع کرد و طى یک سخنرانى طولانى و قلب نواز با آنها سخن گفت و بیعت خود را از آنها برداشت؛ آنها را از اتفاقات صبح فردا آگاه کرد و فرمود: یقینا قتل عام انجام خواهد شد و کسانى که با من بمانند یقینا شهید خواهند شد . سپس عمل بسیار زیبایى انجام داد که نشانه آگاهى کامل او از ضعف بشرى و قدرت روح فداکارى وى و علامت قلب رئوف آن بزرگوار بود . تمام چراغهاى اردو را خاموش کرد و سپس به پیروان خود گفت: هر کس جرات و قلب ایستادگى و شهادت را در خود نمىبیند، در تاریکى به طور ناشناس و بدون خجلت برود. صبح روز عاشورا، در حالى که ابرهاى ارغوانى در آسمان شرق جمع مىشد، تمام یاران آن شب با ایمان دور امام را گرفتند و همگى آماده مرگ و شهادت بودند.ادامه مطلب...
بنام خدا
یکی ازنکات برجسته زندگی اهل بیت (ع) ،بعد فرهنگی آن می باشد.این بزرگواران ،هرکدام ، در عصر خود فعالیّت فرهنگی داشته ودر مکتب خوی شاگردانی تربیت میکردند وعلوم ودانش خودشان را توسّط آنان در جامعه منتشر میکردند .امّا شرایط اجتماعی وسیاسی زمان آنان یکسان نبوده وباهم تفاوت دارند.بعنوان نمونه در زمان امام محمد باقر(ع) وامام صادق(ع) شرایط اجتماعی مساعد بوده ولذا می بینیم که تعداد شاگردان وراویان امام صداق(ع) بیش از چهار هزار نفر میشد ،ولی از زمان امام جواد(ع) تا امام حسن عسکری(ع) به خاطر وجود فشار های سیاسی وکنترل شدید فعّالیت آنان از طرف حکومت جبّار وقت ،شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بوده و از این لحاظ تعداد راویان وپرورش یافتگان مکتب آنان نسبت به زمان امام صادق (ع) کاهش قابل توجهی را نشان میدهد .بنابراین اگر توی تاریخ میخوانیم که تعداد راویان و اصحاب حضرت جواد(ع) نزدیک به صد وده نفر بوده اند جمعاً250حدیث از آن حضرت نقل شده نباید تعجّب کرده ویا اینکه نشانه ضعف آن بزرگوار بدانیم ،زیرا از یک طرف ،آن حضرت شدیداً تحت کنترل ومراقبت سیاسی بوده و از طرف دیگر شهادت زودهنگام آن حضرت هم از علل این کمی حدیث بوده است،چرا که تمام تاریخ نویسان می گویند که آن امام تنها 25 سال عمر کرده اند.
راستی!!
این را هم فراموش نکنیم که در میان همین مقدار اندک از اصحاب ایشان، چهره های برجسته ای مانند : علی بن مهزیار ،زکریا بن آدم،محمد بن اسماعیل،و...بودند که هر کدامشان در صحنه علمی و فقهی وزنه خاصی به شما ر می رفتند وهر یک از اینها حرفی برای گفتن داشتند .
درشناخت راویان احادیث امام جواد(ع) تنها در محدّثان شیعه نباید اکتفا کرد چراکه محدّثان ودانشمندان اهل تسنّن هم معارف و حقایقی از اسلام را از آن حضرت نقل کرده اند .«خطیب بغدادی » یکی از این دانشمندان است که احادیثی را با سند خود از آن حضرت نقل کرده است.
البته!!
نمیتوان زندگانی اهل بیت را در عرض چند جمله شناخت بلکه باید با دقّت و توجّه کامل به زندگی ایشان نگاه کرد وبه نوعی میشه گفت که زندگی این بزرگواران را موشکافی کرده تا در حد توان خود با معارف اهل بیت آشنا شده و در زندگی خود پیاده کرد .
بنام خدا
می خواستم به مناسبت روز مادر مطلبی بنویسم امّا باید اعتراف کنم که دو روز با خودم کلنجار رفتم نتوانستم از کلمه مادر چیزی بنویسم(دریغ از کلمه ای نوشتن). خیلی فکر کردم وآخرش به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهم از مادر چیزی بنویسم باید از بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) بنویسم و آخرش به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهم از فاطمه بنویسم بایدبه شخصیت فاطمه از منظر کسی نگاه کنیم که با شناخت کامل از مادر خود، ایشان را توصیف کرده است لذا بدون هیچ دخل وتصرفّی شخصیت فاطمه(س) را از نگاه این این سلاله زهرای اطهر بررسی می کنیم......
بنده به عنوان یک گوینده و یک روحانى سالها از فاطمه زهرا(س) حرف زدهام و شاید صدها ساعت در باره این مخدّره صحبت کردهام و همه ما به فضایل معنوى فاطمه زهرا(س) و به خصلتهاى انسانى فاطمه زهرا(س) توجه کردیم اما به این که باید یک الگوى زنده و مجسم و روشن از زن مسلمان امروز در اختیار بینندگان دنیا بگذاریم خیلى توجه نکردیم. (1)
فاطمه زهرا(س) بعد از رحلت پیغمبر(ص) براى خلافت على بنابیطالب(ع) به یک مبارزه مستمر شبانهروزى دست زد و کسى نمىتواند منکر آن بشود. (2)
مقام فاطمه زهرا(س) در خور آن است که عقول برجسته انسانهاى بزرگ در اصلىترین رشتههاى تفکّرات ایشان بیندیشند و زبانهاى فصیحترین و بلیغترین گویندگان، شعرا و سرایندگان آن اندیشهها را در قالب کلمات بیاورند.. (3)
از خود پیغمبر اکرم(ص) که پدر و مربى این مخدره بزرگوار بود تا امیرالمؤمنین(ع) که همسرش بود و تا فرزندان او ائمه معصومین (علیهم السلام) هر کدام راجع به زهراى اطهر7 جملهاى سخن گفتند، آن را با زبان تعظیم و ستایش بیان کردند و این نشاندهنده مقام والا و توصیفناشدنى آن حضرت است. (4)
این دختر جوان - حضرت فاطمه(س) و این بانویى که در هنگام شهادت 18 سال داشت آنقدر به نماز ایستاد و عبادت کرد که پاهاى مبارکش ورم کرد. (5)
این دختر در آن دوران سخت [شعب ابیطالب] همان فرشته نجات پیغمبر بود. (6)
«سمیت الزهراء زهراء لانها تزهر لامیرالمؤمنین(ع) فى النهار ثلاث مرات بالنور» فاطمه را زهرا نامیدند چون روزى سه بار در چشم على(ع) مىدرخشید. (7)
برکات فاطمه زهرا(س) را ما در عین آشنایى و معرفت و ارادت به آن بانوى دو عالم در سر تا سر ایام حیات خودمان در جلوههاى گوناگون زندگى مشاهده کردیم. (8)
راه على(ع) و فاطمه(س) و راه ائمه7 امروز همان راه امام خمینى است. (9)
روز به روز، نور اسلام و معنویت فاطمه زهرا(س) آشکارتر خواهد(10)
1- ستودگان و ستایشگران، سخنان مقام معظم رهبرى، ص37.
2- همان، ص39.
3- همان، ص 41.
4- همان، ص 42.
5- همان.
6- همان، ص43.
7- همان، ص 44 روایت نقل شده از بحارالانوار، ج43، ص 11.
8- همان. ص46.
9- همان، ص47.
10- همان، ص46.