99 علی محمد باب - شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شکیبا پیروزى را از کف ندهد اگر چه روزگارانى بر او بگذرد . [نهج البلاغه]

کاووش در مفاهیم باب اول ایقان، پژوهشگران در حوزه‌ی بهائیت را با مکتبی علم ستیز که در بزرگترین و قدیمی‌ترین کتابش مردم را به دوری گزیدن از علما و دانشمندان فرا می‌خواند روبرو می کند . آیینی که  می‌گوید برای وصول به مدارج ایقان و عروج به معارج ایمان باید از علم و عقل و کتب و صحف علما چشم بپوشید و به همه چیز و همه کس پشت پا بزنید تا به عیون حکمت و علم سلطان احدیت واصل و نائل شوید که اگر گوش به حرف عالمی از علما بدهید و یا به کتابی از کتب آنها رجوع کنید از زلال وصال ذوالجلال محروم و مقطوع خواهید شد (فلتقدسن انفسکم یا اهل الارض...) و این سخن را از سید باب آموخته آن جا که می‌گوید: "فلتنقطعن عن کل علمکم و عملکم ولتستمسکن بمن یظهره الله..."

 عبارت فوق مستند به اعظم و اقدم کتب بهائیت است که یک بهائی به هیچ وجه نمی‌تواند با آن بستیزد و آن چنان هم صریح و روشن است که قابل توجیه و تاویل نیست(و البته مجاز به تأویل وتفسیر هم نیستند زیرا تاویل و تفسیر متون رهبران در بهائیت مجاز نیست)

 





::: شنبه 87/12/10 ::: ساعت 9:2 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

بهائی ها از طرفی ادعا دارند مسلمانند وحتی از ما مسلمانان نیز داغتر؛از طرفی نیز قرآنی را که محور تمامی مسلمین می باشد را به دلخواه خودشان تفسیر کرده و حتی با صراحت بیان می کنند که برخی آیات قران را قبول ندارند.

حال یک سوال مهم ولی بی جواب:

چرا بهائیان احکام جسمانی قرآن را قبول ندارند ؟

خودشان می گویند که قرآن را قبول دارند . اگر قران را قبول دارند ، پس باید این آیه را نیز قبول داشته باشند:

إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ باللّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً (النساء/150)

أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (البقرة/85)

چرا طبق قرآن وضو نمی گیرید؟

چرا طبق قرآن قائل به روزه نیستید ؟

در پاسخ که می فرمایند احکام جسمانی در کتاب مستطاب اقدس‌امده و لذا احکام قرآن نسخ شده ،‌می گوییم: اگر کتاب اقدس لازم الاجرا باشد ، لازم است که وحی و معجزه باشد. بنا بر این نباید در آن اشتباه وجود داشته باشد. پس چرا در این کتاب و کتاب ایقان اشکالات حتی ادبیاتی و دستوری وجود دارد ؟

امیدوارم پاسخی منطقی داشته باشند برای این پرسش.پاسخی که خودشان هم از آن خنده شان نگیرد...





::: سه شنبه 87/11/22 ::: ساعت 10:50 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا

دولت های بیگانه برای پیشبرد سیاست های استعماری در کشورها، دست به اختلافات دینی می زنند، اما در کشور ایران که پیرو مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) هستند و روحانیت آگاه، همیشه مردم را از انحراف باز می دارند، زمینة پیدایش یک دین جدید غیر ممکن است، چرا که دین اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین، و پیامبر اسلام (ص)آخرین رسول از طرف خداوند تبارک و تعالی برای مردم جهان مبعوث شده است.(1) لذا دشمنان به این نتیجه رسیدند که باید رشتة ارتباط و وحدت مسلمین و بالاخص مرکز ثقل وحدت شیعیان ایرانی یعنی دین، تضعیف شود، تا مردم متحد را از هم جدا کرده، و درصورت نیاز بتوانند آنها را به جان هم انداخته و بر آنها تسلط پیدا کنند. بهترین کار برای پیشبرد اهداف شوم استعماری و ایجاد انگیزه در ملت ایران برای به میدان آمدن، مسئلة‌ مهدویت بود. برای همین سید علی محمد باب شیرازی با تحریک بیگانگان ادعای نیابت و باب امام زمان (عج)را کرد.(2) وقتی هم دید که برخی از مردم ناآگاه، بدون تحقیق و دلیل منطقی ادعای او را پذیرفتند، مدعی شد که آنچه مردم انتظار ظهورش را می کشیدند من هستم، من همان مهدی و امام زمانم و آمدم جامعه را از فساد پاک سازم و بر همة مردم و علما واجب است که از من اطاعت کنند.(3)
سپس ادعای نبوت کرده و به خیال خود قرآن کریم را نسخ نمود و کتاب بیان را به جای آن معرفی کرد.(4) زیرا می دانست با وجود قرآن کریم کسی به او ایمان نخواهد آورد و اگر عده ای ناآگاهانه به او گرویده اند، روزی با مطالعة دلائل عقلی و منطقی قرآن، بر بطلان باب و بهائیت یقین خواهند کرد و برای همین دستور داد تمامی کتابها غیر از کتب خودشان، سوزانده شود، البته بعد از او میرزا حسینعلی گفت: کتاب هایی را که برای زندگی مورد نیاز است بخوانید و این لطفی از جانب خداوند (خودش) بر بندگان است.(5) و خود را به بها ملقب کرد و همانند باب خود را مهدی، سپس پیامبر و در آخر هم خدا خواند و پیروانش از این به بعد بهائیت معروف گشتند.(6) بنابراین یکی از کارهای استعمار، در راستای تضعیف اسلام حمایت آنان از بهائیت می باشد و با مطرح کردن نسخ اسلام و قرآن، خواستند آثار ظاهر اسلام را از بین ببرند و با توجه به اهمیتی که حج دارد و سالانه میلیونها مسلمان در آن جمع می شوند و آثار وحی و نبوت را می بینند و از آنجا به زیارت مرقد منور رسول الله(ص)و ائمة اطهار(ع)مشرف می شوند و چونکه همه این مراسم یک نوع همایش جهانی اسلام و اتحاد مسلمین در برابر استعمار و مذاهب مزخرف، خصوصاً بهائیت می باشد، رهبران بهائیت با پیروی از دشمنان سرسخت اسلام، در صدد این شده اند که باید این محوریت از بین برود و مکه، مدینه، قبور ائمه اطهار (ع)و تمامی مزار علمای اسلام ویران گردند، تا دیگر کسی آثار اسلام را نبیند،‌ چون به اصل کتاب های آنها دسترسی نداریم این اعتقادات و احکام آنها را از کتابی نقل می کنیم که مولفش با رهبران بهائیت ملاقات ها داشته و کتاب بیان باب و اقدس و برخی از الواح حسینعلی بهاء را داشته است.(7)
ادامه مطلب...



::: دوشنبه 87/10/23 ::: ساعت 10:58 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا

                                                                          بنام خدا
 ماه رمضان امسال در نمایشگاه قرآن با چند بهایی جلسات بحثی داشتم،که انگیزه ای شدتا بیشتر در مورد این فرقه ضاله مطالعه کنم. فرقه ای که خود را شیعه تر از شیعیان می داند ومسلمان تر از مسلمانان.که به وقتش در این مورد توضیح خواهم داد.
اما سخن اولم.
چگونگی پیدایش این فرقه ضاله:
بهائیت فرقه ای منشعب از آئین بابی است و بابیت هم برخاسته از مکتب شیخیه است پس ابتدا باید مکتب شیخیه وسپس بابیه وبعدش هم بهاییت را بشناسیم.
بنیانگذاران مکتب شیخیه شیخ احمد احسائی و سیدکاظم رشتی هستند که رشتی از شاگردان احسائی بوده و این مکتب برای خود چهار رکن قائل هستند که رکن چهارم را شیعه کامل می دانند که در شیخیگری پس از توحید و نبوت و ولایت شیعه کامل چهارمین رکن است.
بعد ازدرگذشت سید کاظم رشتی در سال 1259(هـ . ق) در کربلا، شاگردان وی در جستجوی جانشینی برای رشتی مشغول می شوند که بنابر عقیده خود، جانشین باید مصداق شیعه کامل و رکن چهارم باشد. نکته ای که در اینجا قابل تأمل است اینکه با وجود علماء اخباری شیعه و شیخیه مثل قزوینی، زنجانی، بشرویه ای و ابوالفضل گلپایگانی که از پیروان سید کاظم رشتی می باشند، علی محمد خود را به عنوان رکن چهارم معرفی می کند، در حالی که از نظر مقام علمی همچون شاگردی خردسال در میان آن عالمان بوده است.
باب بعد از مرگ رشتی به خاطر اختلاف آراء در مورد جانشینی سید کاظم رشتی، با ادعای رکن چهارم، افراد پراکنده شیخیه را به سوی خود جلب می کند و سپس برای آنکه عامه مردم را به طرف خود بخواند دعوی سفارت و بابیت حضرت ولی عصر ـ علیه السّلام ـ می کند و بعد از مدتی که بازارش گرم می شود دعوی مهدویت و ولایت می نماید و چون به خیال خودش در این مرحله نیز پیشرفت می کند، شروع به ساختن احکام و قوانین کرده و ادعای رسالت و نبوت نموده و بالاخره ادعای الوهیت و ربوبیت می کند و علت این امر هم روش تأویل گرایی شیخیه است که توانست با این حربه، بخش هایی از قرآن کریم را تفسیر نماید و در نهایت بخاطر همین ادعاهای باطل و کفر آمیز به اعدام محکوم می شود و وقتی که علی محمد شیرازی در تبریز اعدام شد تزلزل و شکاف عمیقی در بین طرفداران بابیت بوجود آمد و بابیان به دو گروه ازلیان و بهائیان منشعب گردید.
میرزا حسینعلی بهاء و رهبر بهائیان در تهران ساکن بود و در سن 28 سالگی در پی تبلیغ ملاحسین بشرویه ای معروف به باب اللباب در شمار نخستین گروندگان باب درآمد و از آن پس یکی از فعالترین افراد بابی شد و به ترویج بابیگری بویژه در نور و مازندران پرداخت و برخی از برادرانش از جمله میرزا یحیی نیز بر اثر تبلیغ او به این مرام پیوستند.
با توجه به مطالب فوق عوامل پیدایش بهائیت را چنین می توانیم بیان کنیم. مبنای فکری شیخیه بر مشرب اخباری گری استوار است وقتی اخباری ها در زمینه های مختلف مغلوب اصولیون شدند و مبارزه دینی و شرعی وحید بهبهانی تفکر اخباریون را در هم پیچید و بساط اخباریگری را در محدوده فقه و برخی آراء کلامی از بین برد فرقه بابیت پیدایش خود را از این مقطع زمانی آغاز می کند.(1)
اما در این میان سیاست دولتهای استعماری و حمایت آنها در پیشرفت و بقاء و حتی در پیدایش بهائیت قابل توجه می باشد. وقتی در شوال 1268 حادثه تیراندازی دو تن از بابیان به ناصرالدین پیش آمد، حکومت مرکزی قرائن و شواهدی که در اختیار داشت میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاء را طراح این سؤ قصد شناخته و به دستگیری وی اقدام کردند. با توجه به اینکه شوهر خواهر بهاء منشی سفارت روس و هم در همسایگی سفیر روسی بوده، وقتی که بهاء را ملاقات می کند وی را به منزل خود و بعد به خانه سفیر روسی می برد و از آن طریق مدتی در مقرّ تابستانی سفارت روس در زرگنده شمیران سپری می کند، تا از تعقیب و دستگیری مصون ماند و سفیر روس بر ادامه اقامت وی اصرار می ورزد و از تسلیم او به نمایندگان شاه امتناع می کند و از بهاء الله می خواهد که به خانة صدراعظم برود و نامه ای به صدر اعظم می نویسد و در آن تأکید می کند که از طرف سفارت روسیه از او پذیرایی کند و در حفظ و حراست او بکوشد و چنانچه آسیبی به وی برسد شخص صدر اعظم مسئول سفارت روس خواهد بود و سفیر روسی با وساطت و دخالت خود در آزادی او می کوشد و سعی می کند بی گناهی او را به اثبات برساند و موجب گردید که حسینعلی از زندان آزاد شود.(2)
مطلب بعدی اینکه وقتی بهاء با عده ای از بابیان به طرف عراق حرکت می کنند نماینده ای از روس و ایران به همراه آنان می گمارند. از همة اینها معلوم می شود که سفارت روس از همان وقت میرزا را تحت نظر و حمایت گرفته به طوری که دولت ایران نتوانست درباره او تصمیمی مستقل بگیرد. و موید این مطلب زمانی است که دولت روس بهائیان را به رسمیت شناخته و قمراف حاکم ترکستان به معاونت و مساعدت ایشان پرداخته، تا جایی که اظهار می کند در عشق آباد معبد بسازند و در ظلّ اقتدار دولت روسیه رسمیت یابند.(3)
بعد از آنکه حسینعلی نوری در عراق ساکن می شود، صبح ازل و بهاء بر سر جانشینی اختلاف می کنند و با توجه به اینکه باب، به میرزا یحیی توجه بیشتر داشته عده ای از طرفداران باب او را جانشین باب می دانند و ازلیان به همین دلیل در آغاز، اکثریت را تشکیل می دادند ولی بعدها تدابیر بهاء الله موجب شد ازلیان در اقلیت قرار گیرند و به تدریج منقرض شوند.
یکی از عوامل پیروزی بهاء الله حمایت انگلیس است. وقتی بهاء به عراق تبعید شد دولت انگلیس به افراد فعّال احتیاج زیادی داشت و میرزا بهاء الله به تدریج با سیاست انگلیس ارتباط پیدا کرده تا جایی که نظر دولت انگلیس را به سوی خود جلب می کند. شاهد این امر این است که وقتی در سال 1278 میلادی «آرنولد با روز کمبال» ژنرال کنسولی دولت انگلیس با میرزا حسینعلی دیدار می کند، پیشنهاد حمایت و تابعیت دولت انگلستان و مهاجرت به هند استعماری یا هر نقطه دیگر را به وی می دهد و نظیر همین تقاضا را نایب کنسول فرانسه در «اورنه» به میرزا بهاء می دهد تا مورد حمایت و تقویت قرار گیرد. و دیگر اینکه در ایام اقامت میرزا بهاء و بابیها در عراق و استانبول مقرّری تعیین شده بود که بعدها حسینعلی از این امر اظهار پشیمانی می کند.
حمایت انگلیس از میرزا بهاء تا آخر عمر او بوده و زمانی که سردار بریتانیایی در سال 1918 میلادی حیفا را فتح می کند، هنگام ورود به شهر، فرمان خاصی از طرف امپراطور انگلیس مبنی بر دیدار میرزا بهاء دریافت می کند و پادشاه انگلیس درجه نجابت و بزرگی به او می دهد که البته نشانی دادن به شخص میرزا بهاء از طرف انگلیس آن هم در روزهای اول فتح و غلبه بر دولت عثمانی، باید در مقابل سوابق ممتد و خدمات مفصلی باشد.(4)
ادامه مطلب...



::: یکشنبه 87/8/26 ::: ساعت 8:31 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا