99 بهائیان - شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را از ایمان پرسیدند ، فرمود : ] ایمان بر چهار پایه استوار است ، بر شکیبایى ، و یقین و داد و جهاد . و شکیبایى را چهار شاخه است : آرزومند بودن ، و ترسیدن ، و پارسایى و چشم امید داشتن . پس آن که مشتاق بهشت بود ، شهوتها را از دل زدود ، و آن که از دوزخ ترسید ، از آنچه حرام است دورى گزید ، و آن که ناخواهان دنیا بود ، مصیبتها بر وى آسان نمود ، و آن که مرگ را چشم داشت ، در کارهاى نیک پاى پیش گذاشت . و یقین بر چهار شعبه است : بر بینایى زیرکانه ، و دریافت عالمانه و پند گرفتن از گذشت زمان و رفتن به روش پیشینیان . پس آن که زیرکانه دید حکمت بر وى آشکار گردید ، و آن را که حکمت آشکار گردید عبرت آموخت ، و آن که عبرت آموخت چنان است که با پیشینیان زندگى را در نوردید . و عدل بر چهار شعبه است : بر فهمى ژرف نگرنده ، و دانشى پى به حقیقت برنده ، و نیکو داورى فرمودن ، و در بردبارى استوار بودن . پس آن که فهمید به ژرفاى دانش رسید و آنکه به ژرفاى دانش رسید از آبشخور شریعت سیراب گردید ، و آن که بردبار بود ، تقصیر نکرد و میان مردم با نیکنامى زندگى نمود . و جهاد بر چهار شعبه است : به کار نیک وادار نمودن ، و از کار زشت منع فرمودن . و پایدارى در پیکار با دشمنان ، و دشمنى با فاسقان . پس آن که به کار نیک واداشت ، پشت مؤمنان را استوار داشت ، و آن که از کار زشت منع فرمود بینى منافقان را به خاک سود ، و آن که در پیکار با دشمنان پایدار بود ، حقى را که بر گردن دارد ادا نمود ، و آن که با فاسقان دشمن بود و براى خدا به خشم آید ، خدا به خاطر او خشم آورد و روز رستاخیز وى را خشنود نماید . و کفر بر چهار ستون پایدار است : پى وهم رفتن و خصومت کردن و از راه حق به دیگر سو گردیدن و دشمنى ورزیدن . پس آن که پى وهم گرفت به حق بازنگشت ، و آن که از نادانى فراوان ، خصومت ورزید ، از دیدن حق کور گشت ، و آن که از راه حق به دیگر سو شد ، نیکویى را زشت و زشتى را نیکویى دید و مست گمراهى گردید ، و آن که دشمنى ورزید راهها برایش دشوار شد و کارش سخت و برون شو کار ناپایدار . و شک بر چهار شعبه است : در گفتار جدال نمودن و ترسیدن و دو دل بودن ، و تسلیم حادثه‏هاى روزگار گردیدن . پس آن که جدال را عادت خود کرد ، خویش را از تاریکى شبهت برون نیاورد ، و آن که از هر چیز که پیش رویش آمد ترسید ، پیوسته واپس خزید ، و آن که دو دل بود پى شیطان او را بسود ، و آن که به تباهى دنیا و آخرت گردن نهاد هر دو جهانش را به باد داد . [ و پس از این سخن گفتارى بود که از بیم درازى و برون شدن از روش کارى که در این کتاب مقصود است نیاوردیم . ] [نهج البلاغه]

کاووش در مفاهیم باب اول ایقان، پژوهشگران در حوزه‌ی بهائیت را با مکتبی علم ستیز که در بزرگترین و قدیمی‌ترین کتابش مردم را به دوری گزیدن از علما و دانشمندان فرا می‌خواند روبرو می کند . آیینی که  می‌گوید برای وصول به مدارج ایقان و عروج به معارج ایمان باید از علم و عقل و کتب و صحف علما چشم بپوشید و به همه چیز و همه کس پشت پا بزنید تا به عیون حکمت و علم سلطان احدیت واصل و نائل شوید که اگر گوش به حرف عالمی از علما بدهید و یا به کتابی از کتب آنها رجوع کنید از زلال وصال ذوالجلال محروم و مقطوع خواهید شد (فلتقدسن انفسکم یا اهل الارض...) و این سخن را از سید باب آموخته آن جا که می‌گوید: "فلتنقطعن عن کل علمکم و عملکم ولتستمسکن بمن یظهره الله..."

 عبارت فوق مستند به اعظم و اقدم کتب بهائیت است که یک بهائی به هیچ وجه نمی‌تواند با آن بستیزد و آن چنان هم صریح و روشن است که قابل توجیه و تاویل نیست(و البته مجاز به تأویل وتفسیر هم نیستند زیرا تاویل و تفسیر متون رهبران در بهائیت مجاز نیست)

 





::: شنبه 87/12/10 ::: ساعت 9:2 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

بهائی ها از طرفی ادعا دارند مسلمانند وحتی از ما مسلمانان نیز داغتر؛از طرفی نیز قرآنی را که محور تمامی مسلمین می باشد را به دلخواه خودشان تفسیر کرده و حتی با صراحت بیان می کنند که برخی آیات قران را قبول ندارند.

حال یک سوال مهم ولی بی جواب:

چرا بهائیان احکام جسمانی قرآن را قبول ندارند ؟

خودشان می گویند که قرآن را قبول دارند . اگر قران را قبول دارند ، پس باید این آیه را نیز قبول داشته باشند:

إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ باللّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً (النساء/150)

أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (البقرة/85)

چرا طبق قرآن وضو نمی گیرید؟

چرا طبق قرآن قائل به روزه نیستید ؟

در پاسخ که می فرمایند احکام جسمانی در کتاب مستطاب اقدس‌امده و لذا احکام قرآن نسخ شده ،‌می گوییم: اگر کتاب اقدس لازم الاجرا باشد ، لازم است که وحی و معجزه باشد. بنا بر این نباید در آن اشتباه وجود داشته باشد. پس چرا در این کتاب و کتاب ایقان اشکالات حتی ادبیاتی و دستوری وجود دارد ؟

امیدوارم پاسخی منطقی داشته باشند برای این پرسش.پاسخی که خودشان هم از آن خنده شان نگیرد...





::: سه شنبه 87/11/22 ::: ساعت 10:50 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا

دولت های بیگانه برای پیشبرد سیاست های استعماری در کشورها، دست به اختلافات دینی می زنند، اما در کشور ایران که پیرو مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) هستند و روحانیت آگاه، همیشه مردم را از انحراف باز می دارند، زمینة پیدایش یک دین جدید غیر ممکن است، چرا که دین اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین، و پیامبر اسلام (ص)آخرین رسول از طرف خداوند تبارک و تعالی برای مردم جهان مبعوث شده است.(1) لذا دشمنان به این نتیجه رسیدند که باید رشتة ارتباط و وحدت مسلمین و بالاخص مرکز ثقل وحدت شیعیان ایرانی یعنی دین، تضعیف شود، تا مردم متحد را از هم جدا کرده، و درصورت نیاز بتوانند آنها را به جان هم انداخته و بر آنها تسلط پیدا کنند. بهترین کار برای پیشبرد اهداف شوم استعماری و ایجاد انگیزه در ملت ایران برای به میدان آمدن، مسئلة‌ مهدویت بود. برای همین سید علی محمد باب شیرازی با تحریک بیگانگان ادعای نیابت و باب امام زمان (عج)را کرد.(2) وقتی هم دید که برخی از مردم ناآگاه، بدون تحقیق و دلیل منطقی ادعای او را پذیرفتند، مدعی شد که آنچه مردم انتظار ظهورش را می کشیدند من هستم، من همان مهدی و امام زمانم و آمدم جامعه را از فساد پاک سازم و بر همة مردم و علما واجب است که از من اطاعت کنند.(3)
سپس ادعای نبوت کرده و به خیال خود قرآن کریم را نسخ نمود و کتاب بیان را به جای آن معرفی کرد.(4) زیرا می دانست با وجود قرآن کریم کسی به او ایمان نخواهد آورد و اگر عده ای ناآگاهانه به او گرویده اند، روزی با مطالعة دلائل عقلی و منطقی قرآن، بر بطلان باب و بهائیت یقین خواهند کرد و برای همین دستور داد تمامی کتابها غیر از کتب خودشان، سوزانده شود، البته بعد از او میرزا حسینعلی گفت: کتاب هایی را که برای زندگی مورد نیاز است بخوانید و این لطفی از جانب خداوند (خودش) بر بندگان است.(5) و خود را به بها ملقب کرد و همانند باب خود را مهدی، سپس پیامبر و در آخر هم خدا خواند و پیروانش از این به بعد بهائیت معروف گشتند.(6) بنابراین یکی از کارهای استعمار، در راستای تضعیف اسلام حمایت آنان از بهائیت می باشد و با مطرح کردن نسخ اسلام و قرآن، خواستند آثار ظاهر اسلام را از بین ببرند و با توجه به اهمیتی که حج دارد و سالانه میلیونها مسلمان در آن جمع می شوند و آثار وحی و نبوت را می بینند و از آنجا به زیارت مرقد منور رسول الله(ص)و ائمة اطهار(ع)مشرف می شوند و چونکه همه این مراسم یک نوع همایش جهانی اسلام و اتحاد مسلمین در برابر استعمار و مذاهب مزخرف، خصوصاً بهائیت می باشد، رهبران بهائیت با پیروی از دشمنان سرسخت اسلام، در صدد این شده اند که باید این محوریت از بین برود و مکه، مدینه، قبور ائمه اطهار (ع)و تمامی مزار علمای اسلام ویران گردند، تا دیگر کسی آثار اسلام را نبیند،‌ چون به اصل کتاب های آنها دسترسی نداریم این اعتقادات و احکام آنها را از کتابی نقل می کنیم که مولفش با رهبران بهائیت ملاقات ها داشته و کتاب بیان باب و اقدس و برخی از الواح حسینعلی بهاء را داشته است.(7)
ادامه مطلب...



::: دوشنبه 87/10/23 ::: ساعت 10:58 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا