بهائیان معتقدند:که این آیه دلالت بر خاتمیت پیامبر ندارد، چون واژه خاتم به معنی انگشتری نیز آمده است و شاید در این آیه نیز همین معنی (انگشتری) منظور باشد. پاسخ این است که خاتم به معنای وسیله ختم کردن و پایان دادن است.(2) و انگشتری هم از این جهت خاتم نامیده شده که بوسیله آن، نامه و مانند آن را ختم و مهر می کرده اند. در عصر نزول اسلام، مهر افراد، نگین انگشتر آنان بوده که با آن نامه ها را مهر می کردند به نشانه اینکه پیام به پایان رسیده است. با توجه به این نکته، مفاد آیه فوق این است که با آمدن پیامبر اسلام، طومار نبوت و پیامبری مهر پایان خورده و پرونده نبوت بسته شده است.
هرچند که این آیه برای اثبات این مطلب کافی است ولی دلایل خاتمیت پیامبر اسلام منحصر به آن نمی باشد. چه اینکه هم آیات دیگری در قرآن مجید به این معنی اشاره می کند و هم روایات فراوانی در این باره وارد شده است.
از جمله در سوره انعام آمده است: «این قرآن بر من وحی شده تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها می رسد انذار کنیم.»(3) وسعت مفهوم تعبیر (تمام کسانی که این سخن به آنها می رسد) رسالت جهانی قرآن و پیامبر اسلام را از یکسو و مساله خاتمیت را از سوی دیگر روشن می سازد. ادامه مطلب...
کاوش در مفاهیم باب اول ایقان، پژوهشگران در حوزهی بهائیت را با مکتبی علم ستیز که در بزرگترین و قدیمیترین کتابش مردم را به دوری گزیدن از علما و دانشمندان فرا میخواند روبرو می کند . آیینی که میگوید برای وصول به مدارج ایقان و عروج به معارج ایمان باید از علم و عقل و کتب و صحف علما چشم بپوشید و به همه چیز و همه کس پشت پا بزنید تا به عیون حکمت و علم سلطان احدیت واصل و نائل شوید که اگر گوش به حرف عالمی از علما بدهید و یا به کتابی از کتب آنها رجوع کنید از زلال وصال ذوالجلال محروم و مقطوع خواهید شد (فلتقدسن انفسکم یا اهل الارض...) و این سخن را از سید باب آموخته آن جا که میگوید: "فلتنقطعن عن کل علمکم و عملکم ولتستمسکن بمن یظهره الله..."
عبارت فوق مستند به اعظم و اقدم کتب بهائیت است که یک بهائی به هیچ وجه نمیتواند با آن بستیزد و آن چنان هم صریح و روشن است که قابل توجیه و تاویل نیست(و البته مجاز به تأویل وتفسیر هم نیستند زیرا تاویل و تفسیر متون رهبران در بهائیت مجاز نیست)
از بهائیان کسی هست پاسخ دهد؟
بهائی ها از طرفی ادعا دارند مسلمانند وحتی از ما مسلمانان نیز داغتر؛از طرفی نیز قرآنی را که محور تمامی مسلمین می باشد را به دلخواه خودشان تفسیر کرده و حتی با صراحت بیان می کنند که برخی آیات قران را قبول ندارند.
حال یک سوال مهم ولی بی جواب:
چرا بهائیان احکام جسمانی قرآن را قبول ندارند ؟
خودشان می گویند که قرآن را قبول دارند . اگر قران را قبول دارند ، پس باید این آیه را نیز قبول داشته باشند:
إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ باللّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً (النساء/150)
أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (البقرة/85)
چرا طبق قرآن وضو نمی گیرید؟
چرا طبق قرآن قائل به روزه نیستید ؟
در پاسخ که می فرمایند احکام جسمانی در کتاب مستطاب اقدسامده و لذا احکام قرآن نسخ شده ،می گوییم: اگر کتاب اقدس لازم الاجرا باشد ، لازم است که وحی و معجزه باشد. بنا بر این نباید در آن اشتباه وجود داشته باشد. پس چرا در این کتاب و کتاب ایقان اشکالات حتی ادبیاتی و دستوری وجود دارد ؟
امیدوارم پاسخی منطقی داشته باشند برای این پرسش.پاسخی که خودشان هم از آن خنده شان نگیرد...