سالار زينب حسين جانسالار زينب تو بنگر، طوفان اشک يتيمان طفلان بي سر پناه رو، آتش گرفته گريبانگهواره بي تاب اصغر، ليلا به دنبال اکبر از خيمه هايت چه گويم، کربلا گشته محشرحسين حسين حسين
سالار زينب تو بنگر که چگونه کرب و بلايي نو در غزه بر پا شده است..... بنگر که چه بزدلانه به پيشواز اين محرم رفته ايم، چگونه طفلان غزه در کوچه ها در پي جنازه هاي پدرانشان ميدوند..... چه مادران بر سر و سينه ميزنند...... و باز ما خود را در پشت سياهي هاي هيات پنهان مي کنيم، نکند جز براي تشنگيت بگرييم...... شرم باد بر مسلمين که نام خود را مسلم و مومن نهاده اند.... شرم باد بر مردماني که جز به هوس و شهوت و ثروت و نفت به فکر هيچ در اين دنيا نيستند... شرم باد بر مرداني که خود را پيرو رسول الله مي نامند و در کنج خانه هاشان کز کرده اند..... شرم بر مادراني که چنين فرزنداني پرورش داده اند..... شرم باد بر من، بر تو و بر هر کسي که سکوت ميکند...... اينک غزه آماج بمب هايي است که سکوتمان ضامنشان را مي کشد..... شرم باد بر دوران ما که مردي در آن نيست، تو و يارانت فقط در هزار و سيصد سال پيش مي زيسته ايد.... و اهدافت را در اشک و شربت هيات چال کرده ايم....... همه کر شده ايم..... همه کور گشته ايم.....!